نقش تربيتى بانوان در مقابله با آسيبهاى فرهنگى و اجتماعى
نقش تربيتى بانوان در مقابله با آسيبهاى فرهنگى و اجتماعى
مقدمه
اما اينكه زنان جامعه تحت چه شرايطى در مقابل فرهنگ بيگانه آسيبپذير مىشوند و به بيان ديگر، ريشه اين همه ناكامى در عرصه فرهنگ و ذبح ارزشهاى دينى و اخلاقى در قشر زنان در جامعه - كه متأسفانه ما شاهد و ناظر آن هستيم - در كجاست و در چه موقعيت و با ايجاد چه زمينههايى زنان بيشتر دچار آسيبهاى فرهنگى مىشوند و امكان رويارويى با تهاجمات فرهنگى را از دست مىدهند. اين مسأله از ضرورىترين مباحثى است كه بايد به آن پرداخت.
در اين مقاله سعى بر اين است كه بيشتر به عواملى كه موجب تضعيف نقش تربيتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى مىشود، پرداخته شود. اما مهمتر از آن، آسيبشناسى اين مسأله است و اينكه چرا زنان ما علىرغم اينكه مىتوانند نقشآفرينى مؤثرى در فرهنگسازى و مقابله با جنگ فرهنگى داشته باشند، همان طور كه در هشت سال دفاع مقدس اين مسأله به اثبات رسيد، متأسفانه، در اين مورد، يك نقش منفعل پيدا كردهاند و بيشتر تحت تأثير فرهنگ غرب قرار مىگيرند به جاى اينكه بتوانند نقش فعالى در مقابله با تهاجمات فرهنگى داشته باشند. به نظر مىرسد كه مهمترين خدمت فرهنگى كه در اين عرصه مىشود به جامعه ارایه داد آسيبشناسى مسایل زنان در مقابل تهاجمات فرهنگى است چرا كه هر گونه برنامهريزى فرهنگى براى ارتقاء سطح علمى و فرهنگى و نهايتاً افزايش سطح مقابله آنان با فرهنگ مهاجم، منوط به شناختن نقاط آسيبزا است.
ضرورت آسيبشناسى تربيتى زنان در مقابله با تهاجم فرهنگى
در مقاله «آسيبشناسى مقابله زنان با تهاجم فرهنگى»، نويسنده در جستجوى يافتن اهم عوامل تأثيرگذار در فرهنگپذيرى از غرب در جامعه زنان است، و به امورى چون پست انگاشتن نقشهاى زنانه، ناديده انگاشتن نهاد خانواده، بىاعتنايى به ارزشهاى اخلاقى، خدا فراموشى، عدم كنترل و نظارت اجتماعى، عدم اشتغال مفيد و استفاده از فرصتها و همچنين عدم معرفت زنان نسبت به حقوق و جايگاه زن در اسلام به عنوان مهمترين عوامل زمينهساز تأثيرپذيرى از فرهنگ غرب مىپردازد. اگر چه عوامل تأثيرگذار ديگرى هم وجود دارد كه مجال پرداختن به آنان در اين نوشتار نمىباشد.
پست انگاشتن نقشهاى زنانه
نگرش پستانگارانه به نقشهاى عظيم حياتى، علاوه بر اينكه زنان را از استمرار ايفاء اين نقشها همراه با عزت و رضايت بازمىدارد، سبب مىشود نقش خود را در هدايت اعضاى خانواده و مقابله با تهاجمات فرهنگى بسيار كمرنگ بيانگارند و نهايتاً به جاى فعال برخورد كردن دچار انفعال گردند و به جاى مقابله با ضد ارزشها خود رنگ و روى ارزشهاى غربى را بگيرند. مادرى كه براى نقش مادرى خود در منزل ارزش و اهميت قائل نباشد و نداند كه چقدر در سعادت يا شقاوت جامعه مىتواند مؤثر و مفيد باشد، طبيعى است كه توان رويارويى با تهاجمات فرهنگى را در خود نمىبيند.
متأسفانه يكى از تلاشهاى عمده استحاله گران فرهنگى براى كاستن نقش زنان در عرصههاى مختلف تأثيرگذارى، اين بود كه نقش مادرى را يك نقش غيرفعال و منفعل قلمداد نمايند. وقتى نظريهپرداز فمينيسم خانم «سيمون دوبوار» مطرح مىنمايد كه مادرى يك نقش منفعل، در قبال نقش فعال آقايان مىباشد و از عمدهترين توصيههاى ايشان به زنان اين است كه زير بار مسئوليت مادرى نروند و دست و پاى خود را با مشكلات ناشى از اين مسأله نبندند. اين القاء و اين طرز تفكر، آرام آرام مسأله مادرى و اهميت و تأثير آن را در جامعه در منظر زنان روبه افول مىگذارد و به جايى مىرسد كه يك خانم خانهدار فقط صرف اينكه مشغله ديگرى جز مادرى و خانهدارى ندارد، اين را براى خود يك ننگ و ضدارزش مىداند و دچار اضطرابات روانى و مشكلات عديدهاى مىگردد و كار خود را يك كار غيرمفيد تلقى مىكند و تمام تلاش او مصروف اين مىگردد كه در هر صورت يك شغلى را براى خود دست و پا كند تا احساس كند كه عضوى مفيد و مؤثر در جامعه مىباشد. حتى اگر اين شغل از نظر رتبه اجتماعى در پائينترين مرتبه باشد، او آن را مفيد مىداند ولى مسئوليت مادرى و كار با ارزش خانهدارى را يك كار غيرمفيد و غيرضرورى مىبيند و به اين شكل نقشآفرينى زنان در عرصه حيات بىارزش قلمداد مىشود، و اين خود از عمدهترين آسيبهاى فرهنگى در عرصه تهاجمات مىباشد.
از نظر روانشناسان وقتى فردى نقش خود را در جامعه يك نقش غيرمفيد و غيرارزشمند بداند، دچار نوعى احساس حقارت، خود كمبينى و از خود بيگانگى مىشود و درصدد جبران اين مسأله برمىآيد و متأسفانه عمدتاً براى جبران، سعى مىكند با پناه آوردن به فرهنگ بيگانه و تشبه به آنان و ايجاد مشغلههاى كاذب مثل رفتن به ويدئوكلوپها، سالنهاى بدنسازى و مسائلى از اين قبيل، جبران احساس حقارت و كهترى خود را نمايد.
و اين مسأله خود، برداشتن اولين گام براى اثرپذيرى از فرهنگ غرب مىباشد و آرام آرام بدون اينكه خود متوجه شود در عرصه تأثيرپذيرى از فرهنگ غرب قرار مىگيرد و آسيبپذير مىشود و بايد توجه داشت كه دشمن هم بيشترين كمينگاههاى خود را در اين مراكز قرار داده است.
ناديده انگاشتن نهاد خانواده
هر گونه تغيير مثبت يا منفى در خانواده، در جامعه بزرگ انسانها نيز تأثير مستقيم دارد. ثبات يا بىثباتى خانواده مستقيماً بر جامعه تأثيرگذار است. در جوامعى كه ارزشهاى خانواده متزلزل مىگردد بىشك ارزشهاى اخلاقى عمومى نيز سقوط خواهد كرد.
«ادل هارل» متخصص انستيتوى امور شهرى در واشنگتن در اين رابطه خاطرنشان مىكند حدود 30% از پروندههاى قتل و تجاوز و دزدى و حملات خشونتآميز مربوط به كسانى است كه داراى خانوادههاى از هم گسيختهاند كه با پدر و مادر زندگى نمىكنند. به گفته «هارل»، نفوذ فرهنگ گانگسترى در بين جوانان كه محصول خانوادههاى از هم پاشيده است، از عوامل مهم افزايش جنايات در آمريكاست.
تحقيقات در مراكز كانون اصلاح و تربيت هم نمايانگر همين مسأله است. به هر حال، يكى از عوامل مهمى كه توفيق مهاجمان را در تأثيرگذارى بالا مىبرد و زنان جامعه را آسيبپذير مىنمايد، ايجاد تزلزل در كانونهاى خانواده است چرا كه در صورت تزلزل در كانون خانواده به عنوان مهمترين نهاد اجتماعى، تحول كلى در نظام ارزشى و فرهنگى جامعه ايجاد مىشود. الان اين گونه القاء مىشود كه رفتارهاى ناهنجار و ستمهاى روا شده بر زن به خاطر وجود نهاد خانواده و ازدواج قانونى و شرعى است و سعى بر اين است كه قداست و سلامت اين نهاد ارزشمند شكسته شود و عرضه تئورىهاى ناهنجارى چون «ازدواج آزاد»، جداانگارى مناسبات جنسى از روابط خانگى و بارورى و توليدمثل، خانوادههاى تك والدينى، معاشقه آزاد و ... آفت ديگرى است كه پىآوردها و عوارض جبرانناپذير فراوانى را براى جامعه بشرى سبب شده است كه مهمترين آنها ايجاد بحران روحى زنان بىعاقبت و عقبه، بىپناه و پشتيبان، غم زده و شكست خورده در حوزه عاطفى از عمدهترين معضلات اين مسأله است. وجود همين بحران براى برخورد منفعلانه زنان در قبال فرهنگ غرب كفايت مىنمايد و همين مسأله موجب مىشود كه دشمن بيشترين موفقيت را در تغيير فرهنگ زنان به دست آورد و در چنين فضايى امكان هر گونه مقابله و رودررويى با تهاجمات فرهنگى در زنان از بين مىرود.
به همين جهت است كه غرب براى ايجاد همسانى بين فرهنگ زنان جامعه ما با فرهنگ خودشان، در پى دگرگونى در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومى و تضعيف نقش ويژه مادران در نهاد خانواده مىباشد. به عقيده خانم «سيمون دوبوار» نظريهپرداز فمينيسم آنچه زن را در قيد بندگى نگه مىدارد، دو نهاد عمده ازدواج و مادرى است! وى نظام خانواده را به عنوان ركنى براى حيات اجتماعى و پرورش انسانهاى سالم به شدت مورد حمله قرار مىدهد و ازدواج را نوعى فحشاى عمومى و عامل بدبختى زنان مىداند!
فمينيستهاى راديكال هم، نسخه جدايى زنان از مردان را براى رهايى زن از زير سلطه مرد مىپيچند. و نظريه «زوج آزاد» را به عنوان مهمترين راهكار براى رهايى از بردگى ازدواج مىدانند. چرا كه اين ازدواج نوعى همزيستى مشترك ميان زن و مرد است كه بر مبناى آن، هيچ مسئوليت حقوقى بر عهده طرفين نمىآيد، بلكه فقط پاسخى به نيازهاى جنسى، بدون در نظر گرفتن وجوه عاطفى آن است.
اما در اسلام، خانواده هسته اصلى جامعه است و محبوبترين بنا در نزد خداوند، بناى خانواده است و ازدواج يكى از مهمترين سنتهاى نبوى و جزء عوامل اصلى براى حفظ دين به حساب مىآيد كه اعراض از آن، مسلمانان را از صف پويندگان راه رسالت خارج مىنمايد.
آنچه كه آسيبپذيرى زن را در مقابل تهاجمات بىامان دشمن افزايش مىدهد، تزلزل خانواده و ناديده انگاشتن نقش اين نهاد مهم اجتماعى و مهمتر از آن كمرنگ كردن نقش محورى مادر در كانون خانواده است، زنان را با واژههاى بسيار دلپذير و غرورآفرين، از كانونهاى گرم خانواده به بهانههاى مختلف به بيرون از منازل مىكشانند و ضمن اينكه كانون خانواده را از حضور گرم و عاطفى مادران محروم مىكنند، آرام آرام فرهنگ خود را به آنها القاء مىنمايند.
در آموزههاى دينى بيشترين تأكيد بر شوهردارى، خانهدارى و تدبير منزل به عنوان عامل بسيار مؤثر و مفيد براى حفظ سلامت زن و اجتماع مىباشد.
و تأكيد شده بايد محيطى سالم و امن فراهم شود تا زنان بتوانند ضمن ارتقاى سطح علمى - فرهنگى خود و ايفاى نقش اجتماعى، به مسأله مادرى و همسرى كه اصيلترين نقش زن است بهتر بپردازند و خانوادهها از وجود زنان سرشار از علم و حكمت و عاطفه و محبت محروم نباشند.
حضرت زهرا(س) در باره تقسيم كارى كه توسط پيامبر اكرم(ص) صورت پذيرفت و كار بيرون را به حضرت على(ع) و كار داخل منزل را به دخترش محول كرد، فرمود: فقط خدا مىداند كه من چقدر از اين تقسيم كار خشنود گرديدم. بايد توجه داشت كه حضرت زهرا(س) در عين حضور فعال و پرعاطفه خود در منزل از ايفاى مسئوليتهاى علمى - اجتماعى و سياسى خود غافل نبود و در هر زمان كه ضرورت اقتضاء مىنمود از منزل خود خارج شده و به انجام رسالتهاى ديگر خود كه اقتضاى مسلمان بودن ايشان بود، مىپرداخت. و آن همه نقشآفرينى حضرت در دفاع از اسلام و ولايت در طول زندگى كوتاه و پربار، خود دليلى است بر اين مطلب.
بىاعتنايى به ارزشهاى اخلاقى
در فرهنگى كه بر اساس بينش اومانيستى و ليبراليستى، انسان را به آزادى بدون قيد و بند دعوت مىنمايد و به او مىگويد هر چه مىخواهى بخور و هر چه مىخواهى بپوش و هر كارى را كه تمايل دارى انجام ده، بر اساس اين بينش ديگر معناى معقولى براى صحبت از حجاب و عفت و... نمىماند، در چنين فرهنگى اصل بر برهنگى است و حجاب حالتى است كه انسان در پذيرش يا رد آن آزاد است. با اين مبنا ديگر مسألهاى به نام اخلاق، نهاد خانواده و ارزشهاى ديگر قداستى نخواهد داشت. در چنين فضايى افراد در مقابل تهاجمات فرهنگى، آسيبپذير مىشوند و شديداً متأثر از فرهنگ بيگانه.
يكى از تلاشهاى عمده دشمن براى توفيق يافتن در تحقق اهداف شومش، مسأله ايجاد حالت بىاعتنايى به ارزشهاى اخلاقى است. او مىكوشد تا با شكستن قداست و حرمت ارزشها در منظر فرد، او را نسبت به مسائل ارزشى، لاابالى و دچار اباحهگرى نمايد و فرد وقتى دچار اباحه گرى گرديد، ديگر امكان مقابله با تهاجمات بىامان فرهنگى را هم از دست مىدهد و دقيقاً دشمن همين طرح شوم را در رابطه با زنان جامعه اسلامى ما به اجرا گذاشت. با نقشها و تاكتيكهاى بسيار كارشناسانه و دقيق، ابتدا هجمهاى ناجوانمردانه به نظام ارزشى زنان وارد نمود و با ايجاد شبهه و ترديد نسبت به مقدساتى مثل حجاب، عفت، حيا و... باور زنان را نسبت به اين ضرورتهاى دينى دچار تزلزل نمود و بعد هم مسأله ارزشى مهم حجاب را به عنوان يك عامل ضدارزش و وسيله دست و پا گير و عاملى براى به بندگى كشيدن زن مطرح نمود و سپس با رواج الگوهاى ساخته شده دست خود، زنان را به سوى بدحجابى و بىحجابى كشاند و متأسفانه در اين عرصه توانست توفيقات زيادى را هم به دست آورد. وقتى دژ مستحكم حياء و عفت در هم ريخته شد، متأسفانه ديگر هيچ گونه امكان مقابله با تهاجمات فرهنگى براى زنان وجود ندارد و آرام آرام آنان را به سوى هتك حرمت و ذبح تمامى ارزشهاى اخلاقى و انسانى سوق مىدهند.
نگاهى دقيق به تلاش گسترده دشمن در سالهاى اخير به تخريب ارزشهاى دينى و اخلاقى در مراكز علمى - فرهنگى، مؤيد اين مطلب است. اگر هر روز مىبينيم كه يكى از ارزشهاى دينى در بردهاى دانشجويى ناجوانمردانه مورد هجوم قرار مىگيرد و شبهات پى در پى به نظام فكرى و اعتقادى دختران دانشجو وارد مىگردد، آيا انتظار مىرود در اين فضا دانشجوى تازهواردى كه به دليل اشتغال به تحصيل در طول دوران دبيرستان، كمتر به فكر تقويت بنيانهاى فكرى و عقيدتى خود بوده است و در اين زمينه دچار عوامزدگى مىباشد، هنگام مواجهه با اين محيط مسموم، بتواند مقاومت نمايد. طبيعى است كه ما در دانشگاهها شاهد فروپاشى نظام اعتقادى دختران جوان باشيم و تعارضهاى شديدى كه آنان دچار مىگردند و نهايتاً رنگ باختن ارزشهاى دينى و اخلاقى آنها در چنين فضاى آلوده، امرى اجتنابناپذير است و كسانى كه از نزديك با اين قشر سروكار دارند، دقيقاً شاهد اين فاجعه بزرگ مىباشند.
به هر حال يكى از راهبردهاى مؤثر دشمن در نبرد فرهنگى، ايجاد روحيه بىاعتنايى نسبت به ارزشهاى اخلاقى است. با رواج اين مسأله كه ارزشها امورى اعتبارى هستند و پايه و اساسى ندارند و تابع يك سلسله شرايط اجتماعى و فرهنگى خاص هستند و از هيچ گونه قداست و حرمتى برخوردار نمىباشند، آرام آرام تأثير خود را بر فرهنگ ارزشى جوانان ما مىگذارند و زنان هم با تأثيرپذيرى از فرهنگ بيگانه، دگرگون مىشوند. در اين صورت است كه ديگر زنان ما حاضر نخواهند شد كه براى حفظ ارزشهاى دينى و اخلاقى پايدارى نمايند.
دشمن براى تخريب ارزشها با استفاده از تئورى محتاج نان كردن و سرگرم نمودن به لهويات، به گونهاى برنامهريزى نمود كه با ايجاد نيازهاى كاذب اقتصادى و همچنين ايجاد سرگرمىهاى پوچ، يك اقدام مؤثر جهت تغيير ارزشها در قشر زنان ايجاد نمود. به صورتى كه برخى زنان جامعه ما به اين باور رسيدند كه صرف وجود يك حقوق و اكتفاء به درآمد همسر، كفايت امور اقتصادى را نمىنمايد پس بايد حتماً به دنبال اشتغال بود و اين فكر به صورت جدى در جامعه زنان ايجاد شد و در واقع با توجه به نيازهاى كاذب اقتصادى كه ايجاد شد، واقعاً هم حقوق مردان پاسخگوى رفع نيازها نبود و از سوى ديگر با ايجاد اين تفكر كه زنان نياز به تنوع، تفريح و ... دارند آنان را از منازل بيرون كشيدند. نتيجه اين اقدام، سست شدن بنيان خانواده و بازداشتن آنها از اصيلترين نقش آنها كه همان نقش همسرى و مادرى است، گرديده و با يورش به نظام ارزشى زن، سعى كردند او را دچار تغيير در نظام ارزشى نمايند تا جايى كه ديگر هيچ گونه اثرى از پايبندى و احساس مسئوليت و ايثار و فداكارى كه از ويژگىهاى زن ايرانى و مسلمان در قبال خانواده بود، باقى نمانَد و چه بسا اگر به هوش نباشيم و اقدامات لازم را معمول نداريم، به آنجا برسند.
خدا فراموشى
مطابق اين آيه فراموشى خودِ رحمانى و ملكوتى، منجر به خدا فراموشى مىشود. علامه طباطبائى در اين رابطه مىگويد كه:
اين آيه عكس نقيض حديث معروف نبوى است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». يعنى اگر انسان خود را نشناخت، مطمئناً خالق خود را هم نمىشناسد. پس اگر انسان در اثر نادانى، غفلت از حقيقت خويش و فراموشى خداى سبحان، به خودفراموشى برسد، در واقع از هسته مركزى خويش كه همان فطرت الهى، توحيدى و كمالطلب است فاصله مىگيرد كه نتيجه آن مرگ ارزشهاى فطرى و گرايشهاى عالى انسان است. اين حقيقت در احاديث نيز بسيار مورد توجه قرار گرفته است كه از جمله آنها كلام نورانى امير بيان حضرت على(ع) كه مىفرمايد:
«من لم يعرف نفسه بعُد عن سبيل النجاة و خبط فى الضلال و الجهالات؛(2)
كسى كه خودش را نشناسد از راه نجات دور مىشود و در گمراهى و نادانىها غوطهور مىگردد.»
طبق حديث مذكور، ريشه انحرافات فردى و اجتماعى جهل به خود مىباشد كه در اثر فراموشى خداست.
يكى از دلايل ايجاد اين همه بلاياى فرهنگى و اجتماعى در نظام اجتماعى، مسأله خدا فراموشى است. اگر آمار طلاق، دزدى و انحرافات اخلاقى و... را در بين زنان جامعه نسبت به گذشته بالا مىبينيم به جهت اين است كه در پى تهاجمات فرهنگى دشمن، خدا فراموشى در بين افراد جامعه پديد آمده است.
عدم توجه به آخرت و ياد خداوند، مهمترين عامل براى ايجاد زمينه تاخت و تاز شيطان و شيطان نماهاست. همان طور كه در آيه مباركه قرآن آمده است: «و من يعش عن ذكر الرحمن نقيّض له شيطاناً فهو له قرين ...(3)؛ هر كس از ياد خدا رخ بتابد شيطان را برمىانگيزيم تا ياور و همنشين دائم وى باشد»، در اثر فراموشى خداست كه گرفتارىها و ناهنجارىها در جامعه گسترش پيدا مىنمايد. اگر يك نگاه جامعهشناسانه و دقيق به معضلات اجتماعى و انحرافات اخلاقى داشته باشيم بسيارى از آنها ريشه در همين مسأله دارد. چرا كه يكى از عوامل عمده و مهم بازدارنده انسان از گناه و مفاسد، ذكر و ياد خداست. همان طور كه در آيه مباركه آمده است، اگر ياد خدا نباشد همنشين انسان شيطان مىشود و طبق آيات ديگر قرآن، كار شيطان: ايجاد گمراهى (60 / نساء)، غرور (120 / آل عمران)، عداوت و بغضاء (91 / مائده)، نزاع و درگيرى (53 / اسراء)، امر به فحشاء و منكر (21 / نور)، زيبا جلوه دادن اعمال سوء (38 / عنكبوت)، جدال و درگيرى (121 / انعام)، تبذير و اسراف (27 / اسراء)... مىباشد.
اگر در بين زن و شوهر عداوت و نزاع و درگيرى و جدال وجود دارد و تحمل و مقاومت خانمها در قبال مشكلات و مسائل اجتنابناپذير زندگى دنيايى كاهش يافته است و يا فحشاء و منكر در جامعه رواج پيدا نموده و اعمال زشت و ناپسند به عنوان هنجار و ارزش در جامعه نمود پيدا نموده است و تبذير و اسراف به جاى صفت ارزشمند قناعت قرار گرفته و كمتر روحيه صبر و تحمل و ايثار و همدلى و همكارى در جامعه وجود دارد آيا چيزى جز فراموشى ياد خدا و نزديكى به شيطان است؟ و آيا اينها جز نتايج نزديكى دايم و همنشينى با شيطان است.
جامعه ما كم و بيش تبديل به جامعهاى شده است كه در يك مقاطع خاصى رويكرد مقطعى نسبت به ياد و ذكر خدا دارد و افراد با حضور در محافل و مجالس مذهبى، اين نياز روانى خود را پاسخ مىدهند. ذكر و ياد خدا به صورت مقطعى به طور طبيعى نمىتواند در بازدارندگى انسان از فحشاء و فساد و مسائل ضداخلاقى تأثيرگذار باشد و تنها زمانى ياد و ذكر خداوند مىتواند ما را از فحشاء و زشتىها بازدارد كه به صورت مستمر و دايم باشد و در حال حاضر جامعه ما فقط در اوقاتى خاص اكتفا به ذكر و ياد خدا مىنمايد و در بقيه اوقات آن گونه زندگى مىكند كه خود مىخواهد و ياد خداوند را به فراموشى مىسپارد؛ اين است كه از آثار خوب اين مسأله هم بىبهره مىماند. البته دشمن با ايجاد اشتغالات فكرى و ذهنى كاذب و غيرواقعى سعى در فراموشىِ ياد خدا مىكند چرا كه در اين صورت است كه مىتواند نقشههاى شيطانى خود را به اجرا گذارد.
عدم كنترل و نظارت اجتماعى
چنانكه «دوركيم» مىنويسد:
«انسان هر چه بيشتر داشته باشد، بيشتر هم مىخواهد و برآورده شدن هر نيازى به جاى كاستن از آرزوهاى انسان، نيازهاى تازهاى را برمىانگيزد. از اين سيرىناپذيرى طبيعى نوع بشر، چنين برمىآيد كه آرزوهاى انسان را تنها با نظارتهاى خارجى، يعنى با نظارت اجتماعى مىتوان مهار كرد.(4)».
دوركيم در ضرورت كنترل تا آنجا پيش مىرود كه يكى از عوامل ناهنجارى را عدم نظارت و كنترل اجتماعى مىداند. لوئيس كوزر به نقل از دوركيم مىنويسد:
«هر گاه نفوذ نظارت كننده جامعه به گرايشهاى فردى، كارآيى خود را از دست بدهد و افراد جامعه به حال خود واگذار شوند جامعه به بىهنجارى دچار خواهد شد(5)».
در آموزههاى دين اسلام هم مسأله نظارت و كنترل اجتماعى به صورت خيلى جدى مطرح شده است. از رسول اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و امام صادق(ع) در اين خصوص روايات متعددى وارد شده است. از جمله اين روايت را امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل كرد كه رسول خدا(ص) فرمود:
«هرگاه هنجارشكنى، حريمشكنى و معصيت خدا به صورت علنى و آشكار صورت پذيرد، هر چند هنجارشكنان اندك و اكثريت مردم، افرادى قانونمند و هنجارمند باشند، ولى اين اكثريت نظارت و كنترل را رها كنند، عذاب خواهند شد.»
آن گاه امام صادق(ع) خود دليل عذاب اكثريت بىتوجه به نظارت اجتماعى را اين چنين بيان فرمود:
«و ذلك انه يذل بعلمه دين الله و يقتدى به اهل عدوة الله(6)». يعنى خدا اكثريت هنجارمند، ولى بىتوجه به نظارت اجتماعى را به اين دليل عذاب مىكند كه آنان با ترك نظارت و كنترل بر افراد هنجارشكن، به كجروان جامعه فرصتى مىدهند تا به صورت علنى و آشكار، دين خدا و عقايد و باورهاى عمومى مسلمانان را به تدريج ضعيف و هنجارشكنان احساس پيروزى كنند و فرهنگ دينى به حاشيه برود و فرهنگ كجرو غالب گردد.
حضرت على بن ابىطالب(ع) نيز در وصيت خويش به فرزندانش در خصوص بىتوجهى به نظارت و كنترل انحرافات يادآور مىشود كه هرگاه نظارت بر رفتارها را رها كنيد، نتيجه آن تسلط انسانهاى هنجارشكن و كجرو و منحرف بر جامعه صالحان است. در آن صورت طلب خير و استمداد از خداى سبحان سودى ندارد و خدا پاسخ مثبت نخواهد داد. زيرا تسلط افراد كجرو و منحرف بر فرهنگ جامعه، نتيجه سستى و بىتوجهى شما به وظيفه اجتماعى خود، يعنى نظارت و كنترل اجتماعى مىباشد(7).
در نامه 31 نهج البلاغه حضرت بخصوص ضرورت كنترل و نظارت همسران به عنوان مدير خانه بر خانمها را به فرزندشان امام حسن(ع) سفارش مىكند:
«زنان را در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند [از اختلاطهاى فسادآور مانع شويد]، زيرا كه دقت در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بيرون رفتن [و تبرّج و خودنمايى آنان در اجتماع] زنان بدتر از آن نيست كه افراد غيرصالح را در ميانشان آورى.»
همان طور كه ملاحظه مىكنيد اين رهنمود امام ضرورت كنترل و نظارت بر خانواده را گوشزد مىكند. به هر حال بر صاحبان فكر و انديشه اين مسأله پوشيده نيست كه هر جامعهاى براى آن كه از سلامت لازم برخوردار باشد و بتواند فرهنگ اصيل خود را حفظ نمايد، بايد از نظارت و كنترل اجتماعى برخوردار باشد. و اگر مرزهاى كشور به سوى تمامى ابزارهاى حرمتشكن، باز باشد و مسئولان كشور هيچ گونه محدوديت و كنترل بر ورود فرهنگ بيگانه در كشور نداشته باشند، طبيعى است كه نتيجه اين سهلانگارى غلط چيزى جز به نابودى كشاندن حيات فرهنگى آن جامعه از طريق دشمنان نخواهد بود.
عدم آشنايى با حقوق و جايگاه زنان در اسلام
اذعان داشت كه آن چه در اين راستا صورت گرفت، هيچ كدام منجر به روشنگرى و ارتقاء سطح علم و معرفت و بينش زنان نشد بلكه منجر به ارتقاء سطح مدرك آنان شد، ولى كمتر به تقويت بنيانهاى دينى و اعتقادى آنان پرداخته شد، از اينرو وقتى در معرض تهاجمات گسترده و سهمگين دشمن در حوزه مسائل زنان قرار مىگيرند، كمتر توان دفاع و ايستادگى از خود نشان مىدهند و غالباً دچار انفعال مىگردند. از اينرو بايد يك نهضت فراگير و مؤثر در راستاى ارتقاى بينش زنان نسبت به رسالتهاى آنان و جايگاه بلند و رفيعى كه در آموزههاى دينى براى اين قشر قائل شده و حقوق زنان، صورت گيرد و به نظر مىرسد كه هر چه سطح معرفت و شناخت زنان ارتقاء يابد، از ميزان آسيبپذيرى آنان از فرهنگ بيگانه كاسته خواهد شد.
عدم اشتغال مفيد و عدم استفاده درست از فرصتها
تحقيقات و تجربيات نشان مىدهد، بيشترين افرادى كه در معرض انحراف اخلاقى قرار مىگيرند، كسانى هستند كه از اوقات بىكارى بيشترى برخوردارند. متأسفانه يكى از عمدهترين مشكلات زنان در جامعه ما، وجود اوقات بىكارى و بدون برنامه در زندگى آنان است؛ زيرا با ماشينى شدن زندگى، مسؤليتهاى خانهدارى كاهش يافته است. يكى از عمدهترين رسالتهاى متوليان تعليم و تربيت، اين است كه تدابيرى جهت ايجاد اشتغالات و سرگرمىهاى مفيد و مؤثر براى زنان را فراهم نمايند. لازم به ذكر است كه منظور از اشتغال، الزاماً ايجاد يك شغل رسمى و بيرون از منزل نيست، بلكه منظور ايجاد زمينههايى است براى اينكه زنان با استفاده از آنها، بتوانند فرصتهاى بىكارى و اوقات فراغت خود را به صورت مفيد پر كنند. همچنين ايجاد مراكز امن فرهنگى، با اهداف تربيتى صحيح مىتواند ضمن اين كه موجب ارتقاء سطح علمى - فرهنگى زنان گردد، وسيلهاى براى پر كردن وقت خانمها و دختران جوان باشد و با ايجاد فرصتهاى شغلى كه خانمها ضمن اين كه در منزل هستند و به امور خانه و خانهدارى مىپردازند، بتوانند بخشى از اوقات خود را به اين امور اختصاص دهند تا ضمن كمك اقتصادى به خانواده، بتوانند از اوقات بىكارى خود به خوبى بهره گيرند.
وجود اوقات بيكارى علاوه بر آن كه مىتواند زمينهساز انحرافات باشد، از نظر روحى و روانى هم تأثير بسيار منفى روى زنان دارد و يكى از علل عمده وجود ناراحتىهاى اعصاب و افسردگى كه به صورت فزاينده در خانمهاى خانهدار رو به افزايش است، همين مسأله مىباشد. البته توجه به اين نكته در اين بخش اهميت دارد كه ضرورت ايجاد اشتغال نسبى، مفيد و مؤثر براى زنان، نبايد ما را دچار افراط و تفريط نمايد و با ايجاد اشتغالات زياد، موجب خستگى جسمى و روحى زنان گرديم و نشاط و سلامت آنان را براى سرپرستى معنوى خانواده كاهش دهيم و زمينه ايجاد مشكلات و مسائل عديده ديگرى را فراهم نماييم. به هر حال، بايد توجه داشت كه اشتغال زنان با گستره و رويهاى خلاف عرف و فرهنگ ملى و بىانطباق با مبانى دينى و سيره پيشوايان دينى(ع)، معضلاتى را گريبانگير خانواده و جامعه مىكند. بايد به اين مهم توجه داشت كه اسلام، بار تأمين هزينههاى زندگى را از دوش خانمها برداشته و مردان عهدهدار اين مسئوليت مهم مىباشند. لذا ضرورت ندارد كه خانمها به صورت اجبارى به دنبال كار بگردند و آن چه كه به عنوان يك ضرورت مطرح مىشود ايجاد برنامهها و اشتغالاتى مفيد جهت استفاده بهينه از اوقات فراغت خانمها است كه بايد به جد به آن پرداخت و براى آن برنامهريزى نمود.
جمع بندى و راهكارهاى پيشنهادى
دشمن با استفاده از نقطه ضعفهايى چون عدم شناخت زنان نسبت به حقوق و تكاليف و مسئوليتهاى خويش، ناديده انگاشتن نهاد خانواده و سست كردن پايه و بنيان آن، پست انگاشتن نقشهاى زنانه، و ايجاد روحيه بىاعتنايى به ارزشهاى اخلاقى از يك سو، و با ارائه وعدههاى فريبنده از سوى ديگر، بهترين بهره را براى همسانسازى فرهنگى زنان ما با فرهنگ غرب برداشت؛ همان طور كه حضرت على(ع) در نهج البلاغه به زيبايى به آن اشاره مىفرمايد: فاسدان، تخم گناه افشاندند و با آب غرور و فريب آبيارى كردند و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند!
همان طور كه ملاحظه مىشود در جامعه ما، افراد فاسد و مهاجم، تخم گناه را در جامعه افشاندند و با وعده و وعيدهاى دروغين و دهان پركن به ايجاد زمينه براى رشد گناه و شيوع آن پرداختند و نهايتاً هم، ماحصلى جز تزلزل خانواده، افزايش آمار طلاق، بالا رفتن آمار جرم و جنايت و زياد شدن افراد لاابالى و هرزه و معتاد ... ارمغان ديگرى براى جامعه ما نداشت.
براى تضعيف نقش مهاجمان در فرهنگسازى، ضرورت دارد كه به مسائل ذيل توجه داشته باشيم:
- توجه به رهنمودهاى امام خمينى و مقام معظم رهبرى در مورد زنان به عنوان بهترين مفسران و تبيينكنندگان جايگاه زن در اسلام.
- اهتمام جدى مسئولان و متوليان امر به برنامهريزى اصولى براى جلب مشاركت زنان در عرصههاى سياسى - فرهنگى و دينى به گونهاى كه موجبات تزلزل خانواده و فرهنگ را سبب نشود.
- زمينهسازى براى اصلاح نگرش فرهنگ عمومى نسبت به زنان و فضاسازى جهت پذيرش تحليل صحيح مباحث زنان.
- به طراحى برنامهاى كه منجر به رشد و تعميق همه جانبه بينش زنان گردد، توجه شود بالاخص آشنايى زنان با حقوق و جايگاه زن در اسلام از ضروريات است.
- فراهم كردن زمينه براى خداباورى و ارتقاء روحيه آخرت گرايى هر چه بيشتر در زنان و دختران جهت حل معضلاتى چون افزايش سطح طلاق، تزلزل خانواده، زنان و فرزندان بدون سرپرست، اعتياد و فحشاء و ... كه تأثيرپذيرى در فرهنگ و همسانى با فرهنگ غرب براى جامعه دينى ما به ارمغان آورده است و در نهايت دورى از هرگونه اعمال سليقه شخصى و دورى از افراط و تفريط در حوزه مسائل زنان، مىتواند در پيشگيرى از تأثير پذيرى زنان از فرهنگ غرب، مؤثر باشد.
پي نوشت :
1) حشر، 19.
2) شرح غرر و الدرر، ص 426.
3) زخرف، 36.
4) كوزر لوئيس، ص 191.
5) همان ص 192 .
6) وسائل الشيعه، ج 11، ص 413.
7) ميزان الحكمة، ج 6، ص 262؛ حسن غفارى فرد - 81.
مأخذ :
- شريف مرتضى - شرح الغرر و الدرر، ص426.
- كوزر لوئيس، زندگى و انديشه بزرگان جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، چاپ ششم، 1376.
- ميزان الحكمة، محمد محمدى رىشهرى، مكتب الاعلام الاسلامى، 1376.
- نظارت و كنترل اجتماعى، حجةالاسلام و المسلمين حسن غفارىفر، كتاب زنان، شماره 17.
- الميزان، سيدمحمدحسين طباطبائى.
- اچ ترنر، جاناتان «مفاهيم كاربردى جامعهشناسى»، ترجمه محمد فولادى و عزيزالله بختيارى، نشر مؤسسه امام خمينى(ره)، 1378.
- تربيت اسلامى ويژه آسيبشناسى تربيت اسلامى، مركز مطالعات و تربيت اسلامى با مشاركت ستاد اعتلاء و هماهنگى دروس دينى، قرآن و عربى وزارت آموزش و پرورش.
- كتاب نقد، فصلنامه انتقادى، فلسفى، فرهنگى، شماره 17، فمينيزم.
- مجموعه مقالات همانديشى، بررسى مسائل و مشكلات زنان اولويتها و رويكردها 1379.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}